asemon

خدایا دوستت دارم واسه هرچی که بخشیدی....

 

روشن است آتش درون شب

وز پس دودش

طرحي از ويرانه هاي دور.

گر به گوش آيد صدايي خشك:

استخوان مرده مي لغزد درون گور. 


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:روشن شب,ساعت15:34توسط mozhgan | |

غمي غمناك

شب سردي است، و من افسرده.

راه دوري است، و پايي خسته.

تيرگي هست و چراغي مرده.

 



 


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:غمي غمناك,ساعت13:6توسط mozhgan | |

خودت میدونی میدونم دلیل رفتنت چی بود 
اما می تونستی نری چرا می گی قسمت نبود
اگه قسمت نبود چرا توموندی خدا چرا مارو بهم رسوندی
اگه می دونستی یه روزی میری چراروزا رو تا اینجا کشوندی
چی بودم چی شدم بخاطر تو ولی پشت دلم رو خالی کردی
حالا اسمت می آد گریم میگره نمیدونی که با دلم چه کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم بدون که خالی بود دستای سردم
ولی من در عوض هر چی که بودم با احساسات تو بازی نکردم
اگر چه می دونم دوستم نداری به هر در می زنم تنهام نذاری اگر پای کسی هم در میونه بزاراسمت اقلّن روم بمونه
دم آخر بزاردست توی دستام بزاربهت بگم دردم چی بوده
فقط لطفی کنه حرفامو بشنو شاید دیگه نگی قسمت نبوده
اگه تصمیم رفتن رو گرفتی ببخش اگه پشیمونت نکردم
آره من واسه تو کم بودم اما با احساسات تو بازی نکردم
 

+نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:دلیل رفتنت,ساعت16:51توسط mozhgan | |