می ترسم از آدم ها ... آدم هایی که دست می گذارند روی تنهایی ات ... مجوزِ ورود می گیرند ... و تنهاترت می کنند ... آدم هایی که سایه می اندازند روی سرت ... و بی تفاوت، سایه سنگین می کنند ... آدم هایی که ساده می گیری بودنشان را ... و سخت می کنند گذرِ لحظه هایت را ... آدم هایی که کوهِ معرفت می شوی برایشان ... و آنها مدام می لرزانندت با آتشفشانِ بی معرفتی هاشان ... آدم هایی که به هزار و یک خاطره، دلبستۀ شان می شوی… و انها بي تفاوت ميگذرندو ميروند ...
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود. و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . . فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو . . علی شریعتی
من باشم.... تو باشي... و يك خيابان... دنيا هم ارزاني خودشان...
ie slm garm be haaaaameie dostam.kheili vaght bod dg be wb sar nemizadam. midonam va momtaenam ke az khatere kheili az dostan pak shoodame to in modat kheili etefagha vasam oftad ke kheili chiza ro avaz kard alanam be in omid post mizaram ke ie seri az dostaii ke to khatereshon gom shodam mano bebakhshan va mano to gosheie zehneshon age ghabel bedonan ja bedan.... omadam ke dobare besazam....
وقتي دلت گرفت...
وقتي دلت شکست...
وقتي ديگه کسي رو نداري که به حرفات گوش بده...
اصلا نااميد نشو...
اميدوار باش...
چون هميشه يکي اون بالا هست،که بدجوري هواتو داره...
خدایا یه دریـــــــــــا گریه می خوام... کاش بدونه که هنوز عزیزه برام... بدونه که با جدایی هیچـــــــــی تموم نمیشه... هیچــــــــــــی... پس چرا اونی که ادعا میکرد همه چیز و میـــــــــــتفهمه این
رو نفهمید؟؟؟ هنوزم هیچی ازش نمیخوام... اما من هنوز به پاش موندم... اگه از جدایی خیلی گذشته... اما هنوز به عشقش دلم خوشـــــــــــــــه...
تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد یکبار
قسمت کردم چندین برابر شد دفتر دلم را در خلوت می گشایم هر ورق یاد تو را زنده می کند
آهسته زمزمه می کنم دفتر عشق مرا آهسته بگشای ای دوست...در میان هر ورق نام تو خفته
است...
تنهایی، شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام گاهی لباس برگ می پوشد گاهی لباس برف
اما، همیشه هست!
باید باور کنیم دیر آمدن!
مـی دانم! کـــار داری!
خدا نشونه شو از كی
بگیرم
از مردم دنیا سوال جالبی پرسیده شد و هیچ کس
جوابی نداد! سؤال از این قرار بود: نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر
کشورها صادقانه بیان کنید؟ و جالب اینکه کسی جوابی نداد چون در آفریقا کسی
نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟ در آسیا کسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟ در اروپای شرقی کسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی
چه؟ در اروپای غربی کسی نمی دانست 'کمبود' یعنی چه؟
و در آمریکا کسی نمی دانست 'سایر کشورها' یعنی
چه ؟؟؟؟؟؟؟؟
تو دستات گرمه می دونی ولی دستای
من سسته
عجیب دلتنگم... دلتنگ گذشته... دلتنگ خاطره هام... دلم تنگه برای موقعی که با یه جمله ی کوچیک لبخند رو لبام
می نشست... دلم تنگه... احساس میکنم افتادم تو چاه؛کسی صدامو نمی شنوه... هر چقدر داد و فریاد میکنم،صدا به خودم بر میگرده... آره دلم تنگه...
روزگارم لعنتی شده...درست مثل همون سیگار لعنتی... از روزگارم بدم میاد....درست مثل همون سیگار لعنتی... میخوام انصراف بدم...
دکمه ی انصراف کجاست...
بعضی وقتا انقدر دلت گرفته و دلگیر از روزای عمرت هستی،که
همش منتظر یه بهونه،هرچند خیلی کوچیکی که بزنی زیر گریه... آره من دلم گرفته... من دلگیر از زمونه ام... من منتظر یه بهونه ی کوچیکم... مشکلم همینه... دیگه بهونه ای ندارم...
دلیل گریه هام رفت...
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد میزد: کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه وظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است ونان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید؟
زندگی باهات حرف دارم... وایسا... میدونم انتقاد پذیر نیستی،ولی دلم بدجور از دستت
پره... زندگی خیلی بی معنی هستی... ازت نا امیدم... به کی گلایه کنم...
خــــدایا؛ســــــــــــــلام... من بازم اومدم... اومدم که باهات حرف بزنم... خدایا خیلی مهربونی... خیلی دوستت دارم... بذار قربون صدقه ی خودت برم که هیچ وقت تنهام
نذاشتی...
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی...
اتل متل جدایی عروسکم کجایی . . .
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت هم انگشت به
دهان می مانی ... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی
ولی سکوت می کنی... گاهی پشیمانی از کرده ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواد دیروز را به یاد بیاوری ,انگیزه
ای برای فردا نداری وحال هم که... گاهی دلت می خواهد زانوهایت را در آغوش بگیری و
گوشه ای گوشه ترین گوشه ای که می شناسی بنشینی و فقط نگاه کنی... گاهی
چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود ... گاهی دلگیری , شاید از خودت ... شاید... شاید...
اگه بخوام تو رو توصیف کنم؛میدونی چی میگم؟ اخلاق خودت رو پیشه میکنم... اولش همش خوبی هات رو میگم.. راست و دروغ... طرف رو خام میکنم... میذارم حسابی اسیر رفتارت بشه... بهش میگم یه دل مهربون داری..
خدایا باهات کلّـــــــــــی حرف دارم... پس واسه یه بارم که شده به حرفام توجه کن... خدایا گیج شدم نمیفهمم... اخه چرا همیــــــــشه باید تنها باشم؟؟؟ چرا هرکی مهربونه باید تنها باشه؟؟؟
بیشتر از آنچه تصور کنی خیانت دیده ام وبیشتر ار آنکه باور کنی دلم را شکسته اند اما تو نه خیانت کردی و نه دلم را شکستی تو جگرم را آتش زدی زبانم می گوید به امید روزی که روزگارت سیاه تر از پر کلاغ تیره تر از غروب وغمگین تر از دم جدایی باشد اما دلم می گوید به امید روزی که آشیانت بالاتر از آشیان عقاب چشم انداز نگاهت زیباتر از بهشت بر لبانت لبخند وصد هزار پری کنیزت باشند...
بهم میگن ساده نباش دوست نداره
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم در ساحل کنار دریا ایستاده ای هوای سرد صدای موج انتظار انتظار انتظار به خودت می آیی یادت می آید دیگر نه کسی است که از بشت بغلت کند نه دستی که شانه هایت را بگیرد نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد اسم این(تنهایی )است
نگاهم رو به سمت تو شبم ایینه ی ماهه دارم نزدیکتر میشم،یه
کم تا اسمون راهه... به دستای نیاز
من،نگاهی کن از اون بالا من این آرامش محض و
به تو مدیونم این روزا... خدایا دوستت دارم
واسه هرچی که بخشیدی... همیشه این تو هستی که
ازم حالم رو پرسیدی... بازم چشمام و میبندم
که خوبی هات رو بشمارم... نمیتونم فقط میگم
خدایا دوســـــــــــتت دارم... تو دیدی من خطا
کردم... دلم گم شد دعا
کردم... کمک کن تا نفس
مونده،به آغوش تو برگردم... تو حتی از خودم بهترغریبی
هام رو میشناسی... نمیخوام چتر دنیا رو
که تو بارون احساسی... خدایا دوستت دارم
واسه هرچی که بخشیدی.... همیشه این تو هستی که
ازم حالم رو پرسیدی... بازم چشمام رو میبندم
که خوبی هــــات رو بشمارم... نمیتونم فقط میگم
خدایـــــــــــــــــــــــــــــا دوستت دارم....
بازم سکوت کردم...بازم چشمام رو بستم... میخوام بازم تو خیالم تصورت کنم..میخوام خوب
تصورت کنم... میخوام ازت یه آدم دل رحم بسازم... تو واقعیت بهت صادقانه گفتم دوستت دارم؛تو
خــــــــــــیالم دستام و گرفتی تو دستات و اروم در گوشم گفتی منم دوســـــتـت
دارم... تو واقعیت گفتم خیلی دلتنــــــــــگتم؛تو خیالم
با یه لبخند بهم گفتی:من و تو،تو قــــــــــلب هم دیگه ایم؛دلتنگی بــــــــی
معنیه... تو خــــــــــیالم در اغوش گرفتمت... تو خیالم... چه خیال شیرینی... صـــــــــــــــــــدام نکنید...بذارید تو
خیالش بمونم...اخه خیالش خـــــــیلی شیرینه...
صدام نکنید بذارید تو خیالش بمونم...
چقدر سخته تو چشمهای کسی نگاه کنی
که تمام مهرت رو ازت دزدیده و به جاش یه
زخم همیشگی به قلب تو هدیه داده و به
جای اینکه لبریز از کینه و نفرت شی
حس کنی که هنوز دوستش داری
چقدر سخته دلت بخوادسرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده
چقدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما
وقتی که دیدیش هیچ جز سلام نتونی بگی ...
چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگه ای
ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و آروم زیر لب بگی . . . .
حس اون سیگار رو دارم که همه جا حرف از ترک کردنشه …
. . . . .
درگیر رویای توام .. منو دوباره خواب کن دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من .. انگار بیخبر نبود حتی تو تصمیمای من .. چشمات بیاثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم درارو بستم روت تا .. احساس آرامش کنم
باور نمیکنم ولی .. انگار غرور من شکست اگه دلت میخواد بری .. اصرار من بیفایدست
هر کاری میکنه دلم .. تا بغضمو پنهون کنه چی میتونه فکر تو رو .. از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بذار .. یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه .. به کم قانعم نکن
چه بغض سنگینی تو گلومه... چه اهی تو سینم حبسه... کاشکی الان اونجا بود و دستم میگرفتم به ضریحت و زار زار
گریه میکردم... آخه خیلی دلم گرفته؛خیلی... خیلی دوست داشتم الان اونجا بودم و... خیلی حرفا واسه گفتن دارم که فقط با گریه گفتمشون... یـــــــــــــــــا ضامن آهـــو؛بطلب... کاشکی الان اونجا بودم،تو اون هیاهوی دلنشین زائرات باهات
دردودل میکرم... خیـــــــــــــــلی دلم گرفته... دارم بی صدا گریه میکنم و خودم رو وسط اون جمعیت حس
میکنم... چقدر حس و حال قشنگیه... خوش به سعادت کسایی که الان اونجا هستن...
التماس دعا...
تا حالا شده احساس
کنی خون به مغزت نمیرسه؟ چه احساس بدیه... هرچقدر داری فکر
میکنی،مگه چیکار کردی که باعث شده الان تنها بشی... هیچی به ذهنت
نمیرسه... صورتت داغ بشه،احساس
گُر گرفتگی کنی و... الان من دقیقا همین
حس و دارم.. واقعا نمیدونم چیکار
کردم و الان باید چیکار کنم... میگن چوب خدا صدا
نداره،میگن از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری... خــــــــــــــــــــــدایــــــــــــــــــــــــا
به چه جرمی دارم چوب
بی صدا میخورم؟ چه گناهی کردم که
حالا دارم از این دستم پس میگیرم؟ همش تنهایی،همش
دوری،همش دلواپسی،همش... به جرم دوست داشتن؟به
جرم ناز خریدن؟!!! به جرم دوست داشتن
کسی که دوست نداره؟آره؟؟؟؟؟ کاش یه بچه بودم... یه بچه ی دو ساله... که همه ی غم و اندوهش
اینه که عروسک قشنگی که پشت ویترین مغازه هاست،تو دستای کوچیکش نیست...
تو به من می گفتی
دگر مجنون نخواهم شد كه ليلي رفت از دستم دگر با كس نخواهم گفت من ديوانه ات هستم دگر حلاج عشقم را به مژگانت نياويزم دگر باور نخواهم كرد من دردانه ات هستم اگر چون بيژن عاشق به قعر چاه تو رفتم به جان پرويز را ديدم كه بيرون بردت از
دستم اگر فرهاد عشقم را به كوي تو فرستادم به گيسويت قسم خوردم هنوزم عاشقت هستم به دل اميد مي دادم كه روزي بينمت اما تو هم اي دل زمن گمشو كه عشقت رفت از دستم تو هم اي دل زمن گمشو كه عشقت رفت از دستم
تو هم اي دل زمن گمشو كه عشقت رفت از دستم
میدونی هرچقدر دارم سعی میکنم که برام بی اهمیت بشی،یه
نیرویی نمیذاره این کار رو بکنم...میخوام کاری کنم که بود و نبودت برام فرقی
نداشته باشه،اما نمیشه... کاش میشد برا همیشه فراموشت کرد؛اخلاقت خیلی عجیبه!یه لحظه
مهربون،یه لحظه بی حوصله،یه لحظه... کاش منم مثل تو بودم...چقدر راحت دلکندی... میدونی چندوقته ازت بی خبرم؟میدونی چقدر با خودم کلنجار
میرم تا ازت خبری نداشته باشم؟ همش دنبال یه بهونه ام که ازتو خبردار شم... هرچی بهونه داشتم گرفتم،دیگه هیچ بهونه ای ندارم... حالا نوبت توست،هر بهونه ای بگیری خریدارم... چقدر سخته کسی رو دوست داشته باشی که دوستت نداره...چقدر
سخته برای کسی اهمیت قائل شی که براش بی اهمیتی!!! تو همین لحظه هاست که ناامید از همه ی امیدهای دور و نزدیکت
میشی!!! ناامید از هرچی عشقه!!!
درسته که یه روزی فراموش می کنی و یه روز دیگه فراموش می شی ولی اینو
بدون فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند...
زندگي يعني بازي ...
چشمام و بستم،دستم رو
گذاشتم رو چشمام... فقط گوش میدم به
سکوت... به صدای جیرجیرکی که
داره از تنهایی هاش دم میزنه...داره از شبای بارونی که هیچ پناهی برای موندن نداشت
میگه... کاش یه جیرجیرک
بودم؛حتی اگرم تنها باشه بازم میگه و خودش رو خالی میکنه...ولی انسان بودن
سخته،مهربون بودن سخته...حاضری دل خودت بشکنه تا دیگری ازاری نبینه... دل سنگ داشتن
خوبه،چون دل خودش رو مهم میدونه،دیگری براش بی اهمیّته!درستشم همینه... جیرجیرک تو به جای مـــــــــن
بگو...تا جایی که میتونی و توان داری از تنهایی دم بزن... توجّهی به اطرافت نکن...هیچـــــــکس
مثل تــــــــو خوب نیست،کسی که خوبه تــــــویی جیرجیرک!!! بگو...جای مـــــــن
بگو...جای همه آدم های تنها بگو.... بگو |
About
دعایت قبول شد مادربزرگ.... من(پیر)شدم... Archivesارديبهشت 1394اسفند 1393 مرداد 1393 خرداد 1393 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 AuthorsmozhganLinks
تفریحی
تبادل
لینک هوشمند
LinkDumpCategoriesکاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|